اخبار

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Sunday, September 04, 2011

سلسله نوشتارهایی بر مبنای مستندات انجمن زرتشتیان تهران

چگونه موقوفات مارکار یزد را از دست دادیم؟
نویسنده: سروش سیاوش
با این توضیحات، هیچ دردی از جماعت درمان نخواهد شد، مگر اینکه بخواهیم بدانیم بر ما چه رفته؟ و هنوز هم می رود؟ و آنگاه برای به دست آوردن آنچه که از دست داده ایم راهی را آغاز کنیم تا بعد از این چنین دستگاه هایی که شرحش خواهد رفت در میان زرتشتیان ریشه نگیرند و مانع رویش جوانه های مفید نگردند. در این نوشتار با ارائه ی دلایل کامل و شواهد مستند به طرح پاره ای از سؤالات خواهم پرداخت که به دست آوردن پاسخ انها به عهده ی شما خوانندگان خواهد بود.
و اما دنباله ی داستان زمین های مارکار آباد یزد از زبان پرونده های موجود در انجمن:
طی نامه ی شماره 35.1184 مورخ 1367/11/09 رئیس وقت انجمن زرتشتیان تهران، نامه ای به مهندس بیطرف استاندار وقت استان یزد نوشته و با اشاره به نامه ی 35.251 انجمن زرتشتیان تهران و جلسه ی مورخ 1367/10/12در حضور استاندار و شهردار وقت شهر یزد آقای وحدتی و معاون وقت وی آقای آیت الهی و آقای رکن الدینی و...پیشنهاد نموده اند:"... چنانچه مقامات محترم استانداری یزد تسهیلاتی فراهم نمایند تا شش دانگ بلوک های یاد شده در نامه ی فوق الذکر – زمین های موقوفه ی مارکار- به قطعات مناسب تفکیک و به قیمت عادلانه برای فروش(!) عرضه شود، این انجمن( منظور انجمن زرتشتیان تهران است) با کسب تأئید از انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی( که پیش از این حق هرگونه انتقال غیر منقول را از این انجمن سلب کرده بود) و جامعه ی زرتشتیان( که معلوم نیست منظور کدام زرتشتیان است؟) حاضر است نیمی از این زمین ها را    جهت ایجاد و اداره و گسترش تأسیسات دانشگاهی و زمینه های مشابه و کارهای خیریه در یزد به نامگانه ی مؤسس و بانی آن پشوتن جی مارکار هزینه نماید".
موضوع جالب و سؤال برانگیز این است که چگونه قبل از اخذ اجازه از زرتشتیان ایران و به ویژه از انجمن زرتشتیان اکابر پارسیان هند که پیش از این انجمن زرتشتیان تهران را از انجام هرگونه معامله در باره دارایی های غیر منقول خود منع کرده بود، شهامت می کند تا طی یک نامه ی رسمی که موجب ایجاد تعهدی نابرابر و ناخواسته برای انجمن زرتشتیان تهران می شود ، قول همه گونه همکاری را بدهد و چگونه می شود که انجمن ایرانی بمبئی با ارسال وکالت نامه ای که تنها برای انتقال اموال منقول نافذ  بوده است ، هراسان و نگران خواهان انتقال زمین ها، به استانداری می شود؟ سؤال دیگر این است که آیا کجا و بر چه مبنای قانونی ازجامعه ی زرتشتیان ( تهران؟ ایران؟ جهان؟) اجازه گرفته شد؟ و سؤال اصلی این است که آیا به طور کلی اجازه گرفتن از جامعه ی زرتشتیان می تواند موانع قانونی فروش زمین های وقفی در ایران را از میان برداشته و فروش غیر قانونی اموال وقفی  را تبدیل به معامله ای قانونی نماید؟  
بالاخره پس از گذشت مدت کوتاهی و بدون دریافت حتا وکالت نامه ی مورد نیاز در این مورد از انجمن ایرانی بمبئی( وکالت نامه ی ارسالی از انجمن ایرانی بمبئی فقط مجوزی برای نقل و انتقال اموال منقول بود).
در تاریخ 1367/12/7 قراردادی کاملن نابرابر بین انجمن و شهرداری یزد و دانشگاه یزد در محل استانداری یزد به امضاء می رسد که در اثر آن از 120 قفیز زمین های موقوفه مارکار، تنها حدود 40 قفیز آن برای انجام نیات واقف در دست انجمن و زرتشتیان باقی می ماند. اما با کمک سیاست بازی های متداول امپراتوی آلیگارشی زردشتی، در توافق نامه ای معروف به 40.20.40 که در گزارش پایان دوره ی گردش 36 انجمن نیز چاپ می شود، سهم های هرکدام به ترتیب 40% برای دانشگاه یزد، 20% برای شهرداری یزد و 40% برای انجمن زرتشتیان تهران داده می شود.

نکته ی انحرافی در این سناریوی طراحی شده پاک شدن خود صورت مسأله است. داستان این بازیهای سیاسی از آنجا آغاز شده بود که شهرداری یزد برای احداث دو گشواره ای که از روی زمین های وقفی مارکار عبور می کند ، پیشنهاد گرفتن 30% بابت تفکیک کل زمین ها را می کند؛ که اگر آن پیشنهاد قبول می شد از 120 قفیز زمین ها تنها 36 قفیز آن که در طرح گوشواره ای قرار داشت کم می شد و بقیه ی زمین ها به صورت تفکیک شده در تملک انجمن ایرانی بمبئی باقی می ماند. اما دست های بازیگران امپراتوری آلیگارشی، پای دانشگاه یزد را به این مسأله باز کرده و به غیر از تقدیم 60% از زمین ها به دانشگاه یزد و شهرداری یزد، بقیه سند نیز بابت همان طرح گوشواره  ای قرار می گیرد و از کل زمین ها ، تنها 48 قفیز آن ظاهراً در اختیار انجمن زرتشتیان تهران باقی می ماند که هنوز هم هیچ نشانی از تنظیم اسناد آنها به نفع این انجمن وجود ندارد.
باید به محتوای نامه ی ارسالی از انجمن ایرانی بمبئی و تصوری که آنان از انجمن زرتشتیان تهران دارند توجه کرد. قسمتی از نامه ی مورخ 1374/1/4انجمن ایرانی بمبئی که خطاب به انجمن پس از سال ها معطلی و انتظار آنان برای تکمیل قرارداد  فرستاده شده و تحت شماره ی 37.4203 در این انجمن به ثبت رسیده است به این منوال است:"... در گردش 35 انجمن زرتشتیان تهران قررادادی با استانداری یزد به امضاء رسید بابت ملک مهدی آباد که قرار بود پارک ( بزرگ مارکار) ساخته شود(و) قسمتی از آن دانشگاه مارکار ساخته شود... آیا طبق قراداد ، کار انجام شده یا نه..." توجه کنید آنچه به آن انجمن گفته شده است : دانشگاه مارکار بوده و نه ساختمانی در مجتمع دانشگاه یزد؛ و این نامه می خواهد بداند که کار طبق قرارداد انجام شده و یا خیر؟ آیا کسی می داند که آیا هیچگاه قراردادی فی مابین انجمن زرتشتیان تهران و استانداری یزد بر اساس این نامه منعقد شده بوده است یا خیر؟

آنچه از صورتجلسات انجمن زرتشتیان تهران بر می آید این است که در سال 1376 مسول کمیسیون موقوفات انجمن زرتشتیان تهران مصوبه ای را از هیئت مدیره اخذ نموده که بر مبنای آن آقای س.ی. برای پیگیری صدور مجوز تفکیکی زمین های بخش 5 به عنوان نماینده ی انجمن به شهرداری یزد معرفی می شود. در این مورد پس از پیگیری های لازم معلوم می شود که در تاریخ 1369/2/24 تحت شماره ی 35.2334 انجمن زرتشتیان تهران، مجوز مربوط به تفکیک همین زمین ها که تمامی هزینه های آن نیز طی چک شماره ی 122731 مورخ 1369/3/1و به مبلغ 15.124.040 ریال پرداخت شده بوده است، خطاب به دفترخانه ی شماره ی 22 یزد صادر گردیده که به شماره ی 2656 مورخ 1369/2/5 در دفتر شهرداری یزد به ثبت رسیده است.
هیچگونه قرارداد روشن و قانونی در این معامله  یافت نمی شود و سال هاست هیچ یک از گردش های انجمن کوچک ترین پیگیری برای انتقال اسناد زمین های تفکیکی به انجمن نکرده اند.البته باید دید چه کسی به عنوان دوست و همراه آغاز کنندگان این بازی ، تمام کننده خواهد بود؟
آیا مطالب عنوان شده ، نخستین در نوع خود بوده و یا آخرین آنها خواهد بود؟
چرا تاکنون کسی به این موارد و ده ها مورد دیگر توجه ای نکرده است؟
چرا مردم از همه چیز بی خبر مانده اند؟
آیا زرتشتیان امروز به این نقطه رسیده اند که بدانند آینده ی آنان بستگی به امروزشان دارد؟
چرا آنانی که از کم و کیف خیانت ها آگاهی پیدا می کنند در صورت خبررسانی، مورد هتک  حرمت و وهن قرار گرفته، و مجبور خواهند بود ده ها انگ از کمونیست بودن تا اطلاعاتی بودن و جاسوس و عامل نفوذی بودن و... را از طرف امپراتوری آلیگارشی زردشتی، به جان بخرند؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home