اخبار

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

Wednesday, March 29, 2006

چهارشنبه سوری


چهاردهم مارس ، درب مهر شهر سن حوزه- ینگه دنیا
زردی من از تو ؛ سرخی تواز من

زرتشتیان سن حوزه در شب آخرین چهارشنبه سال ایرانی جشنواره آتش و صدا برپا کردند.
درب مهر سهر سن حوزه، آخرین ساعات چهارشنبه شب محل دوست داشتنی و گرمی برای زرتشتیان ساکن در این شهر بود .شاید همه زرتشتیان نیامده بودند اما بیشترشان برای آنکه از روی آتش بپرند و زردی خود را نثار آن کنند و در عوض نیرو و نشاطی دوباره از سرخی اش بگیرند در آن شب سرد درب مهر سن حوزه را نورباران کردند.
انجمن زرتشتیان ایرانی در این شب باز هم تدارک چای و شیرینی و آجیل چهارشنبه سوری دیده بود .
صدای خنده و شادی از همه سو بلند بود. گروهی در آن سرمای نزدیک سی و دودرجه فارنهایت روی نیمکت های یخ زده پیک نیک کرده بودند . و چه بی خیال در پناه آتشی که به کمک هیزم ها روشن شده بود می گفتند و می شنیدند و صدای خنده هایشان بلند بود.
گروهی دیگر اما در آن شب سرد با دلهای گرمشان مشغول مرتب کردن و بسته بندی برگ نیکی بودند که قرار بود شب سال نو به دست همکیشان برسد.کارهای دیگری هم مانده بود که همه باید انجام می شد . یکی از این کارها انجام مقدمات جشن زایش اشو زرتشت و عید نوروز بود که چند روزی تا آغاز آن نمانده بود.
چیزی اما در دل ها می جوشید و آن هم یگانگی و مهربانی بود که می شد در چهره یک یک زرتشتیانی که در این شهر زندگی می کنند دید.برخوردهای دوستانه و صمیمی و بدون فخر فروشی آدم را یاد سال ها پیش می اندازد که مردم هنوز در این افکار و اندیشه ها نبودند. شاید آن سال ها از امروز خیلی فاصله گرفته باشد اما خوشبختانه هنوز هم پیدا می شوند کسانی که روحشان را لطیف و دوستانه چون سالهای دور گذشته حفظ کرده باشند.شادی روح و روان انسان ها را نوازش می دهد و تلطیف می کند .
این که می گویند در دین زرتشتی شادی بر غم و غصه خوری چیرگی دارد . شاید روح لطیف و دوستانه زرتشتیان هم به خاطر خوش بودن وشادی خواهی شان باشد.و به راستی می توان این را در میان زرتشتیان سن حوزه دید.پس از پریدن از روی آتش جوانان در داخل سالن به رقص و پایکوبی مشغول بودند و البته بزرگ تر ها با چای و شیرینی از خود پذیرایی می کردند.
اما به ناگاه صدای قاشق زنها بلند شد . دخترانی که قاشقی را بر ته کاسه ای آهنی می کوبیدند پشت در ایستاده بودند و البته ادای فال گوش ایستادن را در می آوردند.رسم بسیار قشنگی است . این رسم البته بیشتر مربوط می شود به دختران دم بختی که می خواستند پیش بینی کنند شوهر آینده اشان چگونه شوهری برایشان خواهد بود؟ و یا اینکه می خواستندبدانند چه زمان بختشان باز می شود و به خانه شوهر می روند.رسم بوده که دختران روی بگیرند و بعد از نیت کردن ( که اکثر در باره خصوصیات شوهر آینده اشان است) پشت در خانه مردم گوش بایستند و با شنیدن مطالبی که توسط افراد داخل خانه بیان می شد و مرتبط کردن آن مطالب با نیت خود آن را تعبیر کرده، آینده عشقی خود را پیش بینی کنند.
از ایران که می آمدیم به ینگه دنیا فکر نمی کردیم اینجا هم بتوانیم چهارشنبه سوری برگزار کنیم و مثل ایران ترقه بترکانیم .
آنچه بیشتر تعجب هر بیننده ای را جلب می کرد وجود ترقه های فراوان ( اما بی خطر) و فشفشه و حتی موشک و کوزه آتش بازی بود. وقتی پدرها و مادرها را می دیدیم و بغل کردن فرزندانشان و کمک کردن به آنها برای پریدن از روی آتش را به نظاره می ایستادیم، چگونگی اموزش این آیین توسط نسل سالخورده به کودکان را نیز می آموختیم .
آری ، پس از پایان این مراسم بود که دریافتم می توان همه سنت ها را حفظ کرد و ایرانی و البته زرتشتی ایرانی ماند . به شرطی که به فرزندانمان هم این آیین ها و آداب و سنن را بیاموزیم . بله در صورتی می توان ایرانی ماند که فرزندانمان هم ریشه و چرایی برگزاری هر یک از آداب و سنن را بداند و یا دستکم داستانی از چگونگی پدید آمدن آن در نظر داشته باشد .بیایید سال آینده با تعداد بیشتری در این جشنواره شرکت کنیم.
یادمان باشد فرزندانمان برای زرتشتی ماندن نیاز به شرکت هر چه بیشتر در اجتماعات زرتشتی دارند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home